نگاهی به سریال های امنیتی هم زمان با پخش «خانه امن»/ جاسوس بازی در تلویزیون
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۸۱۸۰۵۴
خبرگزاری فارس- گروه رادیو و تلویزیون: طی سال های اخیر سریال سازان تلاش کرده اند، شمایلی متفاوت از نیروهای امنیتی و فعالیت های آن ها به تصویر بکشند. این مسیری است که کشورهای صاحب سینما طی کرده و موفق شده اند. استقبال گسترده از سریال های جاسوسی مثل 24 ، میهن ،مدیر شیف شب ، ایستگاه برلین و ... نشان می دهد ، موضوعات امنیتی و ماموران آن چه ظرفیت بالایی برای تبدیل به آثار نمایشی دارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
**خانه امن/ احمد معظمی / 1399
همزمان با تغییر فعالیت نیروهای امنیتی به دلیل شرایط کشور و نیز اتفاقات جهانی، لزوم عوض شدن شیوه سریال سازی هم احساس می شود. سازندگان سریال «خانه امن» می گویند داستان آن ها متاثر از این تغییر و تحولات و نیز نیاز جدید مخاطب است. «خانه امن» سومین سریال امنیتی بعد از «سارق روح» و «ترور خاموش» است که با همکاری مرتضی اصفهانی (طراح و مشاور پروژه)، ابوالفضل صفری (تهیه کننده) و احمد معظمی (کارگردان) ساخته می شود.
داستان سریال درباره تلاش نیروهای امنیتی برای مقابله با تروریست های خارجی از جمله داعش است. در «خانه امن» فعالیت های وزارت اطلاعات برای مقابله با مفاسد اقتصادی هم دراماتیزه شده. این سریال بتازگی روی آنتن شبکه یک رفته است.
ترور خاموش/ احمد معظمی / 1398
«ترور خاموش» تلاش نیروهای امنیتی کشور برای مقابله با «ترور نرم» را به نمایش گذاشت. سریال شاخ و برگ های دیگری هم دارد ؛ مثل طلاق ، اعتیاد ، بزه های اجتماعی و ... اما تاکید اصلی آن بر نفوذ خزنده مدل های جدید اعتیاد میان جوان ها است. «ترور خاموش» فعالیت کشورهای غربی برای رسیدن به تئوری «اروپای پاک و خاورمیانه آلوده» را به تصویر کشید و نشان داد نیروهای امنیتی چگونه به مقابله با این تئوری برخاسته اند. در این سریال، چگونگی آلوده شدن دانش آموزان و دانشجویان به مواد مخدر نشان داده شد و به خانواده ها نهیب زده شد که خیلی ها «ناآگاهانه» به دام می افتند. مبنای قصه های سریال ، پرونده های واقعی و نیز تخیل نویسنده ها بود.
**گاندو / جواد افشار/ 1398
یکی از سریال های پر سر و صدای سال های اخیر تلویزیون است. «گاندو» دست روی فساد و خیانت برخی از اصحاب قدرت گذاشت و تلاش نیروهای امنیتی برای مبارزه با آن ها را به تصویر کشید. در «گاندو» برخی اتفاق ها و شخصیت های واقعی مشابهت سازی شده بود. مثلا نام جیسون رضائیان به مایکل هاشمیان تغییر یافت. با این ها همه کدها و نشانه ها روشن بود و «گاندو» به شکل مستقیم نقدش را به برخی مسولان وارد می کرد. این شیوه اما مورد اعتراض برخی رسانه ها بود؛ بویژه این که مشابهت سازی محمد جواد ظریف از سوی برخی ، گل به خودی تعبیر شد.
سارق روح / احمد معظمی/ 1396
در سال 1396 وجه تازه های از فعالیت نیروهای دستگاه امنیتی در قالب سریالی تلویزیونی عرضه شد. «سارق روح» این بار پدیده گروه های شبه عرفانی و حلقه های نوظهور شبه دینی را محور روایت قرار داد. قصه هایی که در سریال مطرح می شدند، حاصل تحقیقات شخصیتی به نام نادر عابدی استاد دانشگاه و بازنشسته وزارت اطلاعات بود. نقش عابدی را دانیال حکیمی بازی می کرد و هر بار سرنوشت یکی از شخصیت ها در قصه باز می شد. مهم ترین دستاورد «سارق روح» آشنا شدن مخاطب با تهدیدهایی است که از نظر اعتقادی متوجه اوست. علاوه بر داستان نو ، مواجهه متفاوت سازندگان «سارق روح» با ماموران امنیتی دیگر وجه تمایز آن محسوب می شود. در این سریال ماموران وزارت اطلاعات ، در عین برخوداری از اقتدار ، آدم هایی از جنس خود مردم نشان داده شدند.
تعبیر وارونه یک رویا/ فریدون جیرانی / 1394
خط کلی سریال «تعبیر وارونه یک رویا» ترور دانشمندان هسته ای است. فریدون جیرانی در این سریال تلاش ماموران برای محافظت از دانشمندان را به تصویر می کشد. علاوه بر این ، «تعبیر وارونه یک رویا» پروژه نفوذ جاسوسان از طریق مختلف به کشورمان را به نمایش می گذارد. جیرانی قصه اش را با جذابیت تعریف کرد و بخاطر ورود یک خط عشقی ، توانست مخاطب بیشتری را پای سریالش بنشاند. آن چه باعث شد «تعبیر وارونه یک رویا» مورد هجمه قرار گیرد ، شیوه گره گشایی در دو قسمت پایانی است.
آسمان من/محمدرضا آهنج/ 1394
یکی از بکرترین داستان های امنیتی در سریال «آسمان من» روایت شد. این سریال سراغ ماجراهای واقعی رفت که دهه شصت در پروازها رخ داده است. هر بار یک ماجرا درباره تلاش خرابکاران برای انفجار و یا ربایش هواپیما مطرح شد و چگونگی مصاف نیروهای امنیت پرواز با آن ها به تصویر درآمد. «آسمان من» به دلیل تعدد بازیگر و نیز تنوع قصه، سریالی موفق است و توانست رضایت مخاطب پی گیر را بدست بیاورد. در این سریال، خلوص نیروهای امنیتی که در شرایط سخت (از جمله جنگ) جان خود را برای حفظ امنیت کشور فدا می کنند، بخوبی به تصویر درآمد.
پیدا و پنهان/ شهرام شاه حسینی / 1392
ایده داستان هایی که در «پیدا و پنهان» به نمایش درآمدند ، جذاب است اما در عمل این سریال ناکام بود. دلیل اصلی شکست سریال به حاشیه های ساخت آن برمی گردد. ابتدا آرش معیریان کارگردانی سریال را برعهده گرفت اما به دلیل اختلاف ها ، انصراف داد و شهرام شاه حسینی کارگردان شد. او هم در حین تولید با مجری طرح سریال به مشکل خورد و در نهایت سریال بجای 13 قسمت ، در هفت قسمت روی آنتن رفت. «پیدا و پنهان» سریالی اپیزودیک بود که هر بار یک قصه از ماموران امنیتی را روایت می کرد. شعاری بودن سریال به همراه صحنه های اکشن (که مناسب سریال های پلیسی است و نه امنیتی) مهم ترین ضعف های «پیدا و پنهان» هستند.
راستش را بگو/محمدرضا آهنج/ 1391
سریال «راستش را بگو» نقدی است بر اخلاق و رفتار آدم ها در دنیای حاضر. این سریال می خواهد بر اصول راست گویی و صداقت صحه بگذارد و به همین خاطر نمایندگان داستان خود را از آدم های جامعه انتخاب می کند. در بخشی از سریال ، نیروهای امنیتی در قالب شخصیت های مختلف هم حضور دارند. «راستش را بگو» بخشی از فعالیت های نیروهای امنیتی برای شناسایی خرابکارها را نشان داده است. برآیند سریال اما مورد اعتراض برخی رسانه ها قرار گرفت که عقیده دارند تصویر نیروهای امنیتی ، جعلی است و با واقعیت آن ها همخوانی ندارد. مهم ترین ایرادی که به این وجه از سریال گرفته شده ، نمایش نیروهای امنیتی در قالب است آدم هایی که از درک بسیاری مسائل عاجز هستند!
جستجوگران / محمدعلی سجادی/ 1388
سریال«جستجوگران» هم ایده ای نو دارد و هم پرداخت آن قابل قبول است. در این سریال مخاطبان برای نخستین بار با پرونده مفاسد اقتصادی مواجه شدند. محمد علی سجادی با استناد به پرونده های واقعی که بازرسان سازمان بازرسی کل کشور با آن درگیر بودهاند،داستان های سریال را روایت کرد. «جستجوگران» ساختاری اپیزودیک دارد و هر بار یکی از پرونده های قضایی درباره مفاسد اقتصادی محور می شود. این سریال جسورانه بود و بیننده را با وجهی متفاوت از تلاش ماموران آشنا می کرد. برغم این که مقدمات ساخت فصل دوم فراهم بود ، « جستجوگران» ادامه نیافت.
دومین انفجار /نادر مقدس/ 1375
یکی از نخستین سریال هایی که به نقش نیروهای امنیتی می پرداخت ، «دومین انفجار» به کارگردانی نادر مقدس است. خط کلی این سریال درباره توطئهای است که توسط نیروهای دشمن برای منفجر کردن یکی از مراکز مهم مخابراتی کشور در حال شکلگیری است. «دومین انفجار» جزو اولین مجموعه های نمایشی است که به ویژگی فکری نیروهای امنیتی می پرداخت. با این حال میزان اکشن آن هم بالا بود! «دومین انفجار» تبدیل به اتفاقی ویژه نشد اما در آن سال ها اثری قابل قبول بود که می توانست مخاطب را سرگرم کند. تصویری که این سریال درباره نیروهای امنیتی می داد هم کامل نبود و در ذهن ها ماندگار نشد... .
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: سریال نیروهای امنیتی وزارت اطلاعات خانه امن تعبیر وارونه یک رویا نیروهای امنیتی دومین انفجار پیدا و پنهان احمد معظمی ترور خاموش سارق روح سریال ها خانه امن آدم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۸۱۸۰۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۱۰ سریال جنگی دیدنی در مورد جنگ جهانی اول؛ از Women at War تا Parade’s End
جنگ جهانی اول – که با عنوان جنگ بزرگ (Great War) نیز شناخته می شود – در سال ۱۹۱۴ پس از ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند، ولیعهد امپراطوری اتریش-مجارستان آغاز شد و تا سال ۱۹۱۸ ادامه داشت.
به گزارش روزیاتو، جنگ جهانی اول نیروهای قدرت مرکزی یا متحدین (اتریش- مجارستان، بلغارستان، آلمان و امپراطوری عثمانی) را در مقابل نیروهای متفقین (بریتانیا، کانادا، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، رومانی، روسیه و بعداً ایالات متحده) قرار داد.
به لطف پیشرفت در فناوری نظامی و تکیه بر جنگ خندقی و هوایی، جنگ جهانی اول دارای سطوح بسیار بالایی از خونریزی و تخریب زیرساخت ها بود. نیروهای متفقین در نهایت پیروز شدند، اما بیش از ۱۶ میلیون نفر تا زمان شروع آتش بس، در این نبرد خونبار جان خود را از دست دادند.
امروزه صدها فیلم برای هرکسی که میخواهد درباره ستیزه جویی ها و خشونت های بیمعنای این جنگ بزرگ بیشتر بداند وجود دارد. با این حال، سریال های تلویزیونی همیشه گزینه بهتری برای کسانی هستند که می خواهند زمان بیشتری را با شخصیت های در این فضای هولناک بگذرانند.
چه داستانهای تخیلی که از جنگ به عنوان پسزمینه استفاده میکنند یا داستانهای واقعی در مورد سربازان، غیرنظامیان و رهبرانی که در روند این درگیری مشارکت داشتند، این سریال ها روی صفحه کوچک، اطلاعات، درام یا اکشن کافی برای رضایت هر جنگدوستی را ارائه میدهند. بدین بهانه در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بهترین سریال های جنگی در مورد جنگ جهانی اول آشنا کنیم.
۱۰- The Monocled Mutineer (1986)بر اساس کتابی به همین نام از ویلیام آلیسون و جان فرلی، سریال The Monocled Mutineer شورش اتاپلس در سال ۱۹۱۷ را پوشش می دهد که در آن سربازان جوان در اتاپلس- یک انبار کلیدی و ایستگاه ترانزیت نیروی اعزامی بریتانیا در فرانسه – به دلیل آزارها و بی رحمی هایی که علیه شان صورت گرفته بود، در مقابل مافوق های خود دست به شورش زدند. این سریال در ابتدای پخش جنجالهای زیادی به پا کرد و رسانههای راستگرای بریتانیایی تهیهکنندگان آن را به تعصب چپگرایانه متهم کردند.
این سریال جنگی در چندین مورد اغراق می کند، اما این رویکرد به جای آسیب رساندن به سریال، کیفیت آن را افزایش می دهد. به عنوان مثال، گفته می شود که رهبر شورشیان سربازی به نام پرسی توپلیس (پل مک گان) است. او به اندازه قهرمانان نظامی خونسرد و شجاع است.
او عینک یک چشمی می پوشد و مانند اسکندر مقدونی صحبت می کند. او حتی موفق میشود فرار کند و از مجازاتی که همرزمانش در نهایت با آن مواجه میشوند، اجتناب می کند. با این حال، توپلیس واقعی هرگز در این شورش شرکت نداشت.
گزارشهای تاریخی مختلف تأیید کردهاند که واحد نظامی توپلیس هنگام وقوع شورش اتاپلس در مسیر رفتن به هند بود. با این حال، در حالی که مطبوعات و دولت تاچر خشمگین بودند، همه به عالی بودن سریال The Monocled Mutineer اذعان داشتند. این سریال تاریخی نامزد ۹ جایزه بفتا شد و بیش از ۱۰ میلیون نفر آن را تماشا کردند.
۹- Women at War (2022)میمهای مربوط به جنگ که فمینیستها را هدف قرار میدهند، همیشه به این نکته اشاره میکنند که زنان در طول دو جنگ جهانی زندگی نسبتاً راحت (یا دستکم راحت تری نسبت به مردان) داشتند، زیرا مجبور نبودند در سنگرها و خندق ها حضور داشته و بجنگند. اما سریال Women at War ثابت می کند که اینطور نبوده است.
این سریال فرانسوی-بلژیکی دارای چهار شخصیت اصلی است. یکی اگنس (ژولی دو بونا)، راهبه ای قوی و سردسته راهبه های صومعه ای است که به عنوان یک بیمارستان موقت عمل می کند. مارگریت (آدری فلورو)، یک روسپی فرانسوی؛ سوزان (کامیل لو)، یک پرستار طرفدار حق سقط جنین برای زنان و کارولین (سوفیا اسیدی) که کارخانه کامیون سازی شوهرش را مدیریت می کند، در حالی که شوهرش در میدان جنگ حضور دارد. این چهار زن با چالش های مختلف مرتبط با مردسالاری روبرو هستند و مسیر زندگی آن ها اغلب با هم درگیر می شود.
طرفداران داستان های جنگی با حضور زنان در نقش های اصلی، از سریال زنان در جنگ لذت خواهند برد، زیرا شخصیت های اصلی بسیار متعهد هستند در حالی که سعی می کنند بر مشکلات خود فائق آیند.
برای سوزان، شهروندان زخمی تنها نگرانی او نیستند. یک کارآگاه پاریسی نیز در داستان است که مصمم است او را بکشد، از این رو داستان او شبیه یک شخصیت فراری روایت می شود. از طریق شخصیت او، بحث طرفداری از حق سقط جنین و حق زندگی نیز مورد بحث قرار می گیرد.
داستان مارگریت، از سوی دیگر، پیچیدگی های روابط کارفرما و کارمند را برجسته می کند. با پیشرفت داستان مشخص می شود که او با صاحب یک روسپی خانه درگیری دارد و همه چیز اغلب از کنترل خارج می شود.
مادر اگنس نیز مشکلات بزرگتری دارد، زیرا باید راهی برای خلاص شدن از شر کشیشی که از کارآموزان جوان سوء استفاده جنسی می کند، بیابد. علاوه بر این، او پس از دلبستگی به یکی از بیمارانش، خود را دچار تعارض می بیند، با این حال او عهد تجرد به عنوان یک راهبه را پذیرفته است.
سپس به کارولین می رسیم که برادر شوهرش فکر می کند یک زن نباید مسئول یک کارخانه خودروسازی باشد، بنابراین برای کنترل این کارخانه با او درگیر می شود. طرفداران اکشن نگران نباشند زیرا این سریال فقط یک درام خالص نیست. چند سکانس نبرد احساسی در سریال وجود دارد، به ویژه یکی که در آن آلمانی ها از گاز علیه سربازان فرانسوی استفاده می کنند. اثرات این حمله شیمیایی آنقدر بد است که پزشکان در مورد راه های درمان آسیب دیدگان هیچ گزینه و ایده ای ندارند.
۸- Gallipoli (2015)طرز فکر جوانان در اوایل قرن بیستم ممکن است نسل کنونی را که آرامش و امنیت را ترجیح می دهند، گیج کند. در آن زمان، نوجوانان آرزوی جنگیدن برای کشورشان را داشتند، بنابراین با رضایت و شادی در ارتش ثبت نام می کردند. شخصیت تونی (کودی اسمیت-مک فی) در سریال گالیپولی چنین شخصیت جوانی است.
علیرغم اینکه این جوان ۱۷ ساله به سن قانونی نرسیده است، مدارک لازم را جعل می کند تا بتواند در نبرد در شبه جزیره گالیپولی به برادر بزرگ ترش بپیوندد. او به زودی از واقعیت های ترسناک و خشن جنگ آگاه می شود.
گالیپولی سریالی درباره اتفاقات غیرمنتظره است. این سریال نشان می دهد که وقتی گلوله ها به پرواز در نمی آیند چه اتفاقی می افتد و از این رو جنبه انسانی افراد حاضر در جنگ را به تصویر می کشد. بنابراین بینندگان میتوانند منتظر شوخیهایی درباره باد معده و لحظات غیرعادی باشند که در آن طرفهای متخاصم لحظاتی را برای تخلیه کردن اجساد مردگان از جنگ دست می کشند، در حالی که بر سر یکدیگر فریاد می زنند.
به دلیل این رویکرد، این سریال مانند یک سخنرانی در مورد تاریخ نیز جلوه می کند. زمانی که تیتراژ پایانی قسمت آخر بالا می رود، هر بیننده ای دانش دایره المعارفی و قابل توجهی در مورد کارزار نظامی گالیپولی در سال های ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۶ خواهد داشت و اینکه چگونه این نبرد به شکل گیری هویت ملی نیوزیلند و استرالیا کمک کرد.
۷- The Fall of the Empire (2005)باور عمومی بر این است که اگر کشورهای درگیر جاسوسان بهتری داشتند، جنگ جهانی اول می توانست تلفات کمتری داشته باشد. بریتانیکا این موضوع را به صراحت بیان کرده و تصریح می کند که این درگیری “اغلب در نگاه به گذشته به عنوان یک شکست غم انگیز اطلاعاتی ذکر می شود.”
در آغاز جنگ، بیشتر کشورها شبکههای جاسوسی قوی را که اکنون دارند، نداشتند، و سریال The Fall of the Empire به بررسی وضعیت روسیه در آن دوران میپردازد. وقایع این سریال از نگاه یک افسر ضد جاسوسی روسی به نام سرگئی پاولوویچ کوستین (الکساندر بالوف) روایت می شود، جایی که او در تلاش است تا از منابع محدود خود حداکثر استفاده را ببرد، در حالی که از حلقه های بوروکراسی او را درمانده کرده است.
سریال The Fall of the Empire همان کاری را می کند که اکثر سریال های جاسوسی خوب انجام می دهند. دیالوگ های جاسوسی استانداردی در این سریال وجود دارد مانند “اتاق را تمیز کنید!”، “سوژه خنثی شده است”، “شما تصویر دارید؟”، “دارایی لو رفته است”، و “ما باید این را مهار کنیم.”
مهمتر از همه، این سریال به همه یادآوری می کند که جنگ چیزی بیشتر از جنگیدن و دستور دادن است. به طور کلی، در اینجا واقعیت و داستان به زیبایی ترکیب شده اند. هیچکدام از شخصیتهای اصلی در واقعیت وجود نداشته اند، اما شخصیتهای مکملی مانند لاور کورنیلوف و نادژدا کروپسکایا همگی بیش از یک قرن پیش در زمان جنگ جهانی اول وجود واقعی داشته اند.
۶- ۳۷ Days (2014)سریال «۳۷ روز» در واقع اشاره به مدت زمانی است که پس از ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند اتریش طول کشید تا بریتانیا به آلمان اعلان جنگ کند. ورود بریتانیا به طور رسمی شروع جنگ را مشخص کرد و سریال ۳۷ Days به بررسی آنچه در طول سه هفته قبل از این تصمیم مهم رخ داده است، میپردازد.
بنابراین، این سریال بینندگان را از وحشت میدان نبرد دور میکند و آنها را به اتاقهای اعضای کابینه دولت بریتانیا میبرد، جایی که سیاستمداران و ژنرالهای جنگافروز استراتژیهای خود را طراحی کرده و بهترین راه را برای نشان دادن قدرت نظامی خود پیدا میکنند.
چیزی که بلافاصله با تماشای ۳۷ Days مشخص می شود این است که در وقوع جنگ جهانی اول چیزی بیش از قتل یک آرشیدوک وجود داشت. ناسیونالیسم، امپریالیسم و انواع دیگر «ایسم ها» به هر طریقی به وقوع جنگ کمک کردند. بیشتر شبیه یک درگیری لفظی و دیس زدن در دنیای رپ بوده است.
بریتانیا خواهان این جنگ نبود و وزیر خارجه وقت، سر ادوارد گری سعی کرد تا حد امکان با روند دیپلماتیک با این مسئله روبرو شود. با این حال، یک ترانه “دیس” توسط دشمن ضبط شده بود، و بریتانیایی ها نیز باید به آن پاسخ می دادند. بنابراین، در اینجا با سریالی مواجه خواهید بود که احتمالاً طرفداران فیلمهای تریلر سیاسی را راضی میکند، همانطور که دوستداران تاریخ را خرسند خواهد کرد. هر قسمت که می گذرد، به مخاطب یادآوری می شود که چند روز تا شروع جنگ باقی مانده است.
۵- Wings (1977-1978)نباید این سریال با فیلمی برنده بهترین فیلم اسکار در سال ۱۹۲۷ به همین نام اشتباه گرفت. سریال Wings مسیر کاری شهروندی بریتانیایی به نام آلن فارمر را دنبال می کند، روایتی که از روزهای فعالیتش به عنوان آهنگر شروع می شود و تا دوران خدمتش به عنوان خلبان جنگنده در طول جنگ جهانی اول ادامه می یابد.
همچنین فارمر دوستی دارد که هیچ کس آرزوی داشتنش را ندارد. این مرد بی وفا به نام گیلیون به محض اینکه اخباری غیرواقعی در مورد مرگ این خلبان پخش می شود، به دوست دختر فارمر نزدیک شده و با او وارد رابطه می شود. عموم مردم تمایل دارند تصور کنند که هر بخش نظامی با دیگر بخش ها هماهنگ هستند، اما هرگز اینطور نیست.
سریال Wings فاش می کند که خلبانان به دلیل تحصیلات عالیه و حقوق بالاتر، همیشه به چشم تحقیر به سربازان داخل سنگرها نگاه می کردند. به این ترتیب، فارمر با وجود اینکه مانند دیگر خلبانان همرزمش بدجنس نیست، با خشم و تحقیر افسران ارشدتر مواجه میشود.
شاید به دلیل بودجه محدود، سکانس های پرواز در سطح Top Gun نیستند، اما بعید است بینندگان از این موضوع عصبانی شوند. هر نقصی که این سریال در زمینه نبردهای تن به تن هوایی رضایت بخش دارد، در حوزه داستان و دیالوگ جبران می شود.
۴- ۱۹۱۵ (۱۹۸۲)بر اساس رمان راجر مکدونالد به نام ۱۹۱۵: A Novel of Gallipoli، سریال ۱۹۱۵، داستانی در مورد بلوغ است که سرگذشت دو نوجوان به نام های والتر (اسکات مک گرگور) و بیلی (اسکات برگس) را دنبال میکند که از نوجوانان لجباز روستاهای استرالیا به سربازانی سرخورده تبدیل میشوند، بعد از اینکه به عنوان اولین نیروی امپراتوری استرالیا (AIF) در جنگ جهانی اول شرکت می کنند.
مانند بسیاری از جوانان دیگر در آن زمان، آنها برای به جنگ رفتن ثبت نام می کنند و معتقدند که این یک تجربه لذت بخش است که با شوخی، دشمن کُشی و هیجان همراه خواهد بود، اما متوجه می شوند که میدان جنگ شکل دیگری از جهنم است.
سکانسهای نبرد در سریال جنگی ۱۹۱۵ چیزی است که بینندگان قبلاً ندیدهاند. داستانی که قبل از رفتن این دو مرد به جنگ روایت می شود، چیزی است که این سریال را به یکی از بهترین ها در ژانر خود تبدیل می کند. قبل از اینکه بیلی بتواند با اسلحه اش شلیک کند، نشان داده می شود که او پسر جوانی با شخصیت زن باره گی است که دخترهای زیادی را دور خود جمع می کند. او حال و هوای یک پسر بد را داشته و آنقدر جذاب است که هم زنان مجرد و هم زن متاهل به او پیشنهاد رابطه می دهند.
از طرف دیگر، والتر مودب تر و خجالتی تر است، اما این مانع از دوست شدن این نمی شود. در حالی که این سریال به ماجرای دوستی شخصیت های اصلی می پردازد، بینندگان با فیلمبرداری خیزه کننده ای همراه با مناظر زیبا روبرو می شوند.
سکانس هایی از میخانهها، ایستگاههای راهآهن، و مزرعههای بزرگ… و خیلی مناظره خیره کننده دیگر در این سریال وجود دارد که نشان می دهند زندگی در دنیای بدون جنگ چقدر زیباست (و باید باشد).
۳- Parade’s End (2012)سالها قبل از اینکه بندیکت کامبربچ پورتالهایی را به سوی جهان های چندگانه باز کند و مرد عنکبوتی را به باد تمسخر بگیرد، او اشراف زاده ای بریتانیایی به نام کریستوفر تیتجنز در سریال Parade’s End بود. در این سریال، دردسرهای این استاد آمار دولتی دقیقاً مربوط به جنگ نیست.
او یک همسر خیانتکار دارد و اتفاقاً عاشق یک زن جوان مدافع حق رأی زنان نیز شده است. در حالی که او مشغول فکر کردن و تصمیم گیری برای مدیریت اتفاقات اخیر زندگی اش است، وحشت جنگ جهانی اول از راه می رسد.
تیم گودمن در نقد خود برای هالیوود ریپورتر ، از این سریال به عنوان «نسخه خاص تر دانتون ابی» یاد می کند، زیرا «کمتر آبکی است». این تعاریف از سریال فوق ماندگار شده و بسیاری از منتقدان آن را با یکی از بهترین سریال ها در مورد دهه ۲۰ مقایسه میکنند.
مطمئناً، Parade’s End پیچیدهتر است، اما این بازی های فوقالعاده بازیگران است که آن را قادر میسازد درخشان تر باشد. کامبربچ به خاطر بازی اش در این سریال نامزد جایزه امی شد در حالی که ربکا هال (بازیگر نقش همسر لاقید کریسی) نامزد جایزه بفتا شد.
این دو بازیگر نقش اصلی به طرز شگفت انگیزی دیدگاههای اخلاقی متناقض شخصیتهایشان را به مخاطب منتقل میکنند که آنها را به یک اندازه دوستداشتنی و نفرتانگیز میسازد.
۲- When We Go to War (2015)داستان سریال When We Go to War حول خانواده کارآفرین اسمیت در اوکلند، نیوزیلند است و نشان میدهد که زندگی اعضای آن قبل (و در طول جنگ) چگونه بوده است. طرح داستان بر اساس یک سری نامه بنیان نهاده شده است، بنابراین هر قسمت عمدتاً بر اساس ارتباط نوشتاری بین یک شخصیت با شخصیت دیگر است.
بسیاری از رویدادهای سریال در اسکندریه رخ می دهد و دلیل خوبی برای آن وجود دارد. در طول جنگ جهانی اول، متفقین امیدوار بودند که این منطقه را نابود کنند زیرا یک مرکز راه آهن استراتژیک برای امپراتوری عثمانی بود. طرح سریال بهترین چیز در مورد آن نیست … بلکه نقطه قوت این سریال شخصیت های آن هستند.
چه یک پرستار فمینیست پیشرو باشد که به همان اندازه که از انجام کالبد شکافی لذت میبرد از رابطه جنسی نیز لذت میبرد، یا یک عضو خانواده شناخته شده که ترجیح میدهد وقت خود را به دود کردن تریاک بگذراند تا اینکه برای رفتن جنگ پیشقدم شود، بنابران در این سریال شخصیت های جذاب کم نیستند.
همچنین سریال When We Go to War به بررسی بسیاری از مسائل اجتماعی که در موازات جنگ جریان دارند نیز می پردازد. به عنوان مثال، اعضای چندین قبیله نیوزیلندی با پیوستن به ارتش مخالفت می کردند زیرا می ترسیدند پس از رفتن به میدان نبرد، زمین هایشان به سرقت برود. در همین راستا، یک داستان فرعی حقوقی برای تکمیل داستان های جنگ و عاشقانه این سریال نیز وجود دارد.
۱-The Passing Bells (2014)The Passing Bells داستان های موازی از هر دو طرف شکاف جنگ جهانی اول را روایت می کند. یکی از شخصیت های اصلی یک شخصیت آلمانی، مایکل (جک لودن) و دیگری بریتانیایی، تامی (پاتریک گیبسون) است.
هر دو مرد در آغاز جنگ به ارتش ملحق می شوند و با چالش های مختلف ناشی از شغل و زندگی شخصی خود مواجه هستند. در برهه ای از داستان، داستانهای آنها به هم گره میخورد، جایی که مایکل اکنون اسیر جنگی است و تامی یکی از سربازانی است که از اسیران محافظت میکند.
طرفداران ژانر جنگی که به دنبال یک درام جنگی مناسب برای تماشا در کنار خانواده هستند، باید به The Passing Bells راضی باشند. سناریو این سریال توسط تونی جردن نوشته شده است (نویسنده ای که بیشتر برای سریال The Eastenders شناخته شده است).
علیرغم عدم وجود خونریزی و کشتار، این سریال هرگز سریال کسل کننده ای نیست. لحظات قدرتمند زیادی در سریال وجود دارد، مانند زمانی که تامی، که قبلاً از کشیدن نقاشی پرندگان در خانه لذت می برد، در داخل گل و لای خندق های جنگ جهانی اول یک نقاشی دیگر می کشد.
کانال عصر ایران در تلگرام